10 ماهگیتو قربون
شمار ماهگردهای تولد دخملکم 2 رقمی شده... خدایا شکرت
عزیزدلم بزرگتر شدی... خانوم شدی... احساس می کنم از همیشه بیشتر می فهمی و قدرت درکت بالاتر رفته ...
بهت تبریک میگم گل من ماهگیت مبارک
یه تبریک دیگه هم برای خودم و نوید عزیزم که فردا سالگرد ازدواجمونه
بزن دست قشنگه رووووووووووووو
و اما بپردازیم به دخملی دردونه و کارای قشنگش که با انجام هرکدومش قند تو دل ما آب می کنه:
اول از رشد حرکتیت بگم که دیگه مطمئن شدم 4 دست و پا نمی خوای بری چون فهمیدم که من و داییت هم نرفتیم و نشسته حرکت می کردیم !
لااقل تکلیفمون مشخص شد و دیگه اذیتت نمی کنم... چون از اینکه رو شکم بندازمت خیلی بدت میاد و خیلی زود خسته میشی از اولش هم همینطور بود فکر می کردم هرچه بیشتر رو شکم بندازمت به مرور زمان به این کار علاقمند میشی اما اصلا" و اصلا" نشدی...!
حالا که از بلاتکلیفی در اومدم دیگه تصمیم گرفتم اذیتت نکنم و بذارم هرجوری که دلت میخواد حرکت کنی... همه که قرار نیست مثل هم باشن
الان داری نشسته حرکت کردن رو یاد می گیری... بصورت نشسته کاملا" دور خودت می چرخی و در تلاشی که به جلو بری
زیربغلتومی گیرم که تاتی تاتی کنی و با هر قدمی که برمیداری میگی پـــا پــا
برام خیلی جالبه که معنی خیلی از کلمات و جملات رو می فهمی مثلا" وقتی بهت میگم دس دسی کن سریع دستای کوچولوتو به هم میزنی و کلی ذوق می کنی
میگم بـیـبت کو سریع دستتو میذاری رو بینیت و میگی بــــه.
میگم بابا کجاست؟چشماتو به در ورودی میدوزی و منتظر بابا میمونی و پشت سر هم هی میگی بابا بابا
تا میگم بوس کن سریع اون لبای خوشگلتو جمع میکنی و بوس میفرستی
یا اگه صورتمو بیارم جلو بگم بوس کن اول لبتو میزنی به صورتم و سرتو میبری عقب بعد ماچ می کنی
دادن و گرفتن رو فهمیدی .
معنی نه و نکن رو درک می کنی هرچند شاید اطاعت نکنی و به کارت ادامه بدی.
با دیدن چیزای خطرناک یا اجسامی که برای بار اول می بینیشون سریع می گی بووو و تندو تند نفستو میدی تو
چند روزه که یه دل نه صد دل عاشق تلفن شدی و دیگه هیچ کدوم از اسباب بازیاتو تحویل نمی گیری
دکمه اسپیکرشو کشف کردی ... انگشتتو میزنی رو اسپیکر و با صدای گوشخراش بوقش همچین نانای می کنی که انگار واست آهنگ 6 و 8 گذاشتن
در زمینه نانای کردن اینقدر حرفه ای شدی که دیگه خوابیده هم نانای میکنی و مثل رقاصهای عرب شکمتو عقب جلو می کنی ... فقط مونده رقص چاقو یاد بگیری
و اما دایره لغات آتین در 10 ماهگی:
بابا
ماما
عمه
دد
نه
نی نی
دا: دالی
تاتا: تاب تاب
دف : رفت
نــــ نـــ : نم نم
پـا پـا: زمان تاتی کردن میگی
به آب هم قبلا" می گفتی آبه اما جدیدا" یاد گرفتی بگی آب
یه سری کلمات هم هست که مطمئن نیستم معنیشونو بدونی اما بعد از ما تکرار می کنی مثل:
هاپ هاپ: صدای سگ
ای شیه یا چـــیــه: این چیه
چــه چــه: چشم چشم
تـــاد: افتاد
تـــو: توپ
و خیلی چیزای دیگه که الان یادم نمیاد
و امــــــا بازم کلی عکــس در ادامه مطلب
پ ن 1 :دوستای خوبم معذرت که این چند وقته خیلی کم بهتون سرزدم چون یه دو هفته ای مسافرت بودیم رفته بودم به دیار پدری
بازم معذرت که تا چند وقت دیگه هم نمی تونم زیاد بیام پیشتون قول میدم در آینده نه چندان دور جبران کنم قوووووول مردونه
خیلی دوستون دارممممممممم
پ ن 2 : ورود افراد زیر 18 سال به ادامه مطلب ممنوووووووووع
ماشالله یادتون نره لطفا"
آتین در باغ یکی از دوستای آقا جون:
این عکسه آخرشه ها آلوی تو دهنشو داشته باشید
مامان میشه اینقدر عکس نگیری!؟! من میخوام سیب بچینمممممممممم.
من می تونم مامان . میگی نه نیگا کن!
اهم اهم ... دیدی گفتم می تونمم!
به به ... این سیب خوردن داره هااااااااا
آقا جونم داره راه رفتن روی آب رو بهم یاد میدهیعنی من می تونم!!
بی خیال آقا جون ما اینکاره نیستیم! بذار برم آب بازیمو بکنم
هوممممممم شصت پا... خوشمزه اس!
خاله میترا جونم دست گلت درد نکنه چه لباسای نازی برام دوخیدی
مامان فدای اون دستای آفتاب سوخته ات
آتین و حمام و شالاپ شولوپ: